امیرعباس جونامیرعباس جون، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه سن داره

تا هستم و هست دارمش دوست

چشماتو ببند !

1393/7/15 20:02
نویسنده : مامان سیما
843 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامان
چقدر خوبه که پیشمی و با تکونات یادم میاری که تنها نیستم و باید مواظب خودم باشم چون یه تیکه از بهشت توی وجودمه ...
چقدر خوبه که وقتی دستمو میذارم رو دلم بالا پایین میری و خنده رو روی لبام میاری
حالا دیگه هر نفس هم خدا رو شکر کنم بازم کمه ....
بابای مهربونت همش از راه دور حالمونو میپرسه و نگرانه . ولی ما بیشتر وقتا خوبیم و با هم وقت میگذرونیم مگه نه ؟ تو هم مث من دلت میخواست کاش بابایی هم بود پیشمون ... ولی زود تموم میشه این روزا و میاد بغلمون میکنه  . اونم دلش تنگ ماست و خیلی دوستمون داره ...
خبر خوب این که تست غربالگری دوم هم انجام دادیم و الحمدالله همه چیز خوب بود . حتا تونستم برای اولین بار یه عکس واضح از سونوت داشته باشم . وای که چقدر میبوسمش و نگاش میکنم ... پسر من با چشمای درشتش که اونا رو بسته و دستاش که ضربدری آورده کنار صورتش ! قلبم برات کنده میشه عمرم ...


موجود کوچولوی نازم ...
اینم نتیجه سونوی غربالگری دومت که نشون داد شما آقا پسر هم هستی ما هم که نمیدونستیم ؟! خخخخ
وزن 215 گرم در هفته 17 +5 روز جنینی تو ....


 

پسرم مامان جون حسابی گرفتار خرید سیسمونی برای توهه .... همش چیزای خوشگل برات میخره میذاره توو چمدونت که به وقتش بیاره برات ... هر وقت میبینم لباساتو از ذوق اشکم در میاد
چقدر دلم میخواد خودمم برات برم خرید کنم ...چقدر دوست دارم خودم برات انتخاب کنم ...
انشالله با بابایی برم برات کلی چیزای کوچولوی خوشگل بخریم
همش توو فکر اینم توی اون لباسا چه شکلی میشی کلی عکس میگیری باهاشون خوشگل مامان
وقتی میبرمت حموم مث ماهی لیز میخوری توو دستام صابونیت میکنم خوشت میاد میخندی . هی خودتو میچسبونی به من که لیز نخوری الهی فدات بشم
همش باهات حرف میزنم که وقتی اومدی پسر خوبی باشی و مامان و بابا رو اذیت  نکنی تا ما هم بتونیم بهتر بهت برسیم ... انشالله سالم باشی  پسر قشنگم
بعضی وقتا که درد بهم فشار میاره تنها چیزی که باعث میشه طاقت بیارم اینه که قراره تا 4 ماه دیگه روی ماهتو ببینم ...
میدونم تو هم وقتی مامان از چیزی ناراحت میشه ناراحت میشی اما پسرم باید منو ببخشی ... همه ی غم های مامان فدای لبخندت
بیشتر شبها کابوس میبینم ... خدا کنه تو چشماتو ببندی تا اونا رو نبینی !
خیلی نگران زایمان هستم و هنوز تصمیم نگرفتم براش ... برام دعا کن ...
پسرم قدمات رو توی 6 ماهگی محکم بردار چون هر چی میگذره داریم بیشتر به هم نزدیک میشیم
از شوق دیدنت پروانه میشم
مامان سیمای تو .

 

پسندها (7)

نظرات (15)

مامان پریا
15 مهر 93 20:23
سلام مامان مهربون.امیدوارم خداوندسبحان یه گل پسر سالم وصالح بهت عطا کنه.بسلامت وشادی به دنیابیاد وزیر سایه پدر ومادرعزیزش سالهای سال عمر باعزت داشته باشه.برات بهترینهارو ارزومیکنم.مواططب خودت و گل پسرت باش عزیزم
مامان سیما
پاسخ
مامان سیما : مرسی مامان پریای عزیز خدا عزیز شما هم براتون نگه داره
مامان پریا
15 مهر 93 20:45
دوباره سلام عزیزم.الان بااجازه داشتم بعضی ازنظرات دوستان رو میخوندم.پریای من الان کلاس سوم دبستانه.مادرشدن واقعایه دنیاسختی وشیرینی داره اما اینقدرلحظه های خوبش زیاده که به همه سختی هاش می ارزه.من بوشهری هستم وساکن کرج.همسرمن هم عسلویه شاغل هستن.واقعادوری سخته.امیدوارم زندگیتون سرشارازشیرینی وشادی باشه.میبوسمت عزیزم.خدانگهدارتون باشه
مامان سیما
پاسخ
مامان سیما : عزیزم مرسی از همدردیت ایکاش آدرس هم میذاشتی امیدوارم بازم بیای و آدرستو بذاری خانومی
مامان بهی
16 مهر 93 7:30
سلام كجايي مامان سيما خيلي وقت بود نيامده بودي نگرانت بودم خوبي؟
مامان سیما
پاسخ
مامان سیما : سلام مامان شایان جونی خوبی خوشی وای ماشالله چقدر پسریت شیریته خدا حفظش کنه براتون ما هم خوبیم شکر
مامان بهار
16 مهر 93 9:21
الهیییییییییییییییی...نازی... ان شاءالله که سالم و سلامت میاد تو بغلت...عکسای سیسمونی شو بذار دیگه برا دوری باباجون نی نی غصه نخور گلم...الان شرایطی هستش که این چیزا برا همه هست...کار زیاد و دوری زیاد باباها... باباحمید ما هم همش سرکاره و پیشمون نیست. ولی بالاخره این روزا هم میگذره و سه تایی پیش هم جمع میشیم...نگران هیچی هم نباش سیماجون...مواظب دوست پسرم باشی ها...راستی براش اسم انتخاب نکردین؟فقط به من بگو...بین خودمون میمونه... ما که تو بد برزخی گیرافتادیم......
مامان سیما
پاسخ
مامان سیما : سلاام بهار جونم فدات شم تا وسایل اومد دستم عکساشو میذارم خخخخ اول باید چیزایی که خودم گرفتم بذارم که هنوز هیچ ! تو راست میگی این روزا هم تموم میشه ... اسم هم چند تا گزینه ی روی میز داریم تا خدا چه خواهد باشه بهت میگم
بابا احمدش
16 مهر 93 13:26
الهي بابا احمدش قربون خودش و مامان سيماش بره الهي زودتر بيام دوتاتون رو با هم بغل كنم من 10 روز ديگه ميام پيشت عزيزم. تا اون روز ماماني رو زياد اذيت نكنيا! مامانت همش از تكون خوردنات تعريف ميكنه معلومه قراره بچه شيطوني بشي مث بابات
مامان سیما
پاسخ
مامان سیما : فدات بشم بابای شیطون
مامان پریناز
20 مهر 93 11:26
سلام مامان سیمای عزیز خیلی خوشحالم که به وبلاگ شما اومدم چون منم فقط 5 روز با شما فاصله دارم و نینی منم پسره و مثل نینی شما شیطون خیلی خوشحال میشم باهم در ارتباط باشیم.لطفا پیش ما هم بیاید امیدوارم به سلامتی و خوشی این چند ماه باقی مونده رو بگذرونی و نینی نازتون رو بغل کنید.
مامان سیما
پاسخ
مامان سیما : سام مامان پریناز جوووون وای چه خوب عزیزم انشاله این ماه های باقی مونده رو هم با هم به خیر و خوشی بگذرونیم و نی نی هامونم به سلامت بغل بگیریم .. آمین! عزیزم به لینک هام اضافه شدی
مامان پریا
22 مهر 93 20:59
دوباره سلام عزیزم.نینی نازمون چطوره.الهی به حق پنج تن بسلامتی روزای باقی مونده رو سپری کنی و نی نی گلت رو در اغوش بگیری عزیزم من ادرسش رو فراموش کردم الان تقریبا دو ساله به وبش سر نزدم.نمیدونم میشه دوباره سرچش کرد.من دوباره بهت سر میزنم مواظب خودتون باشید.با ارزوی بهترینها
مامان سیما
پاسخ
مامان سیما : مامان پریا جون خوش آمدی دوباره ... ممنونم از دعاهای قشنگت
مامان بهار
30 مهر 93 15:02
سلااااااااااااااام عجیجم...من چندوقته که دانشگاه شروع شده با پسرم میریم سر کلاسا... حالمم بهتره و جور و پلاسمو محترمانه جمع کردم و رفتم به منزل خویش واقع در دو تا خیابون بالاتر از مامانم اینا و از اونجایی که خونه خودمون نت نداریم خیلی دیر می تونم اپ کنم... دیگه خلاصه اینا بودن دلایل تنبلی ما دوتا...
مامان سیما
پاسخ
مامان سیما :چه نی نی خوبی من که این ترم مرخصی گرفتم
نوشین
1 آبان 93 7:33
__█████____████ ___████__████_███ __███____████__███ __███_███___██__██ __███__███████___███ ___███_████████_████ ███_██_███████__████ _███_____████__████ __██████_____█████ ___███████__█████ ______████ _██ ______________██ _______________█ _████_________█ __█████_______█ ___████________█ ____█████______█ _________█______█ _____███_█_█__█ ____█████__█_█ ___██████___█_____█████ ____████____█___███_█████ _____██____█__██____██████ ______█___█_██_______████ _________███__________██ _________██____________█ _________█ ________█ ________█
مامان سیما
پاسخ
مامان سیما :
مامان نی نی
3 آبان 93 23:16
سلام خاله جون،مرسی که به وبلاگ نی نی ما سر زدی.ما لینکتون کردیم.
کیان
5 آبان 93 10:06
خاله تا چشم به هم بزنی نی نیت میاد فقط خاله یادت باشه تا میتونی استراحت کن چون ما نی نی ها وقتی میام دیگه کسی حق استراحت کردن نداره همه باید خبر دار در خدمت ما نی نی ها باشند خاله یادت باشه وقتی داری خرید میکنی در خرید کردن زیاده روی نکنی من الان کلی لباس مهمونی خوشگل خوشگل دارم که هنوز استفاده نکرده کوچیک شده. ولی تا میتونی لباس راحتی براش بخرید چون بعضی روزا مجبور میشد چند بار لباسشو عوض کنید. راستی گهواره نی نی لاو هم نخرید(همونی که عکسش تو وبلاگ هست توش گیفتاموچیدم) من یکی دارم خیلی چیز مزخرفیه یک بارم معلقش کردن مامان و بابا کلی ترسیدن فعلا همین
مامان سیما
پاسخ
مامان سیما : ای جانم به این پسر من توصیه های ایمنی رو جدی میگیرم واقعا مرسی از راهنماییت گل پسر ناز این بوس هم واسه مامان گلیت
مامان بهار
6 آبان 93 12:17
سلااااااااام...عزیزم...تو این شبای غم نورانی تو مراسمات و قتی دست اشکیت رو می کشی رو گل پسری به یاد ما هم باش و برامون دعا کن...من ادم خوبی نبودم و خیلی میترسم تو نی نی تاثیر بذاره...خدا از سر تقصیراتم بگذره...
مامان سیما
پاسخ
مامان سیما : فدات بشم بهار جون التماس دعا
مامان پریا
6 آبان 93 15:23
سلام به مامان مهربون .چطورید.نی نی گلمون چطوره.دلمون براتون تنگ شد گفتم سری بهتون بزنم وحالتون رو بپرسم.مواظب خودتون باشید.درپناه خدا
مامان سیما
پاسخ
مامان سیما : قربون محبتت مامان پریا جون
فاطمه ع
16 آبان 93 17:11
ممنون سیما جان مواظب گل پسری باش پس کی اسمش رو به ما خبر میدید
مامان سیما
پاسخ
مامان سیما : عزیزم انشالله به زودی زود
مامی حنان(وبلاگ روچک)
20 آبان 93 20:37
سلام عزیزم.بهت تبریک میگم ایشالله که نی نی نازتو به سلامتی بغل بگیری.
مامان سیما
پاسخ
مامان سیما : فدای مامان حنان جون